پیامی برای مردم نیجریه
سر و صداهایی شنیده بود. میگفتند ایران انقلاب شده است. حالا ابراهیم کنجکاو شده و دنبال منشا خبرها میگشت. گشت و گشت تا اینکه توانست چهره و پیام امام را در یک نشریه پیدا کند. عکسها و جملات امام را قیچی و آنها را تکثیر کرد. آنگاه همه را بین مردم نیجریه پخش کرد. اما شوق دیدار امام آرامش نمیگذاشت.
یک سال تمام کارگری کرد تا بالاخره توانست همراه دوستانش در جشن یک سالگی پیروزی انقلاب اسلامی به ایران بیاید. سفری که در نهایت به وصال یار منتهی نشد. یکسال بعد به دعوت سفارت ایران، راهی شد تا بتواند امام را ببیند. دوستان ابراهیم آن روز را چنین به یاد میآورند:
«دکتر ابراهیم آمد و نشست و چشم دوخت به امام. پلک هم نمیزد. صحبتهای امام تمام شد و او هیچ دوست نداشت این جلسه تمام بشود. پس از پایان جلسه و وقت رفتن، همۀ میهمانها آمدند و از امام خداحافظی کردند. ابراهیم دانشجو، به امام رسید و گفت نمیخواهید به مردم نیجریه پیامی بدهید؟ امام یک قرآن به او دادند و گفتند: سلام مرا به مردم نیجریه برسانید و به آنها بگویید که همۀ حرف خمینی همین است؛ «قرآن». ما آمدهایم قرآن را در کشور خود پیاده کنیم و کمک کنیم که دیگران هم قرآن را در کشورشان پیاده کنند. به آنها بگویید خمینی غیر از قرآن هیچ ندارد».
ابراهیم از محضر امام آمده و نشسته بود داخل هواپیما تا راهی کشورش شود. اما این ابراهیم، آن ابراهیم چند ساعت پیش نبود. حالا قرآن را محکم در دستهایش گرفته بود و میگریست. در چهره خمینی کبیر، هم موسی دیده بود، هم عیسی، هم ابراهیم خلیلالله. ابراهیم با پیامی مهم برای مردم نیجریه بازمیگشت.
مدتی بعد به ایران بازگشت. چند سال مطالعات خود را در حوزه علمیه قم دنبال کرد. وقتی دوباره به کشورش باز میگشت نه یک مالکی بلکه شیعه دوازدهامامی شده بود. نیجریه 400 سال از همه چیز عقب افتاده بود و حالا وقتش رسیده بود کسی بیاید و همه چیز را احیاء کند.
چهار قرن پیش، انگلیس آمده بود و همه چیز را دگرگون کرده بود. در قرن اول آمدنش، تا توانسته بود منابع نیجریه را غارت و این کشور را به مرکزی برای تجارت برده تبدیل کرده بود. بعدها که فرهیختگان نیجریه معترض شده و سهم بیشتری از امتیازات کشورشان خواستند، انگلیس مجبور به تدوین قانون اساسی نیجریه شد که در نهایت به استقلال نیجریه در سال 1962 منجر شد.
بعد از یک قرن، تازه نوبت مبشران مسیحی بود که تبلیغات دینی خود را در آفریقا شروع کنند. آنها بودند که اولین مدارس غربی را در نیجریه بنیان نهادند و به بهانه آموزش، زبان انگلیسی را وارد مدارس کردند که در نهایت به رسمی شدن زبان انگلیسی در نیجریه منتهی شد. بدین ترتیب استعمار انگلستان در نیجریه ادامه یافت و تاثیرات عمیقی بر فرهنگ نیجریه گذاشت.
در حالی که گمان نمیرفت مسلمانان بتوانند جایی در تعاملات درونفرهنگی کشور خود داشته باشند، همه چیز با یک دانشجوی اقتصاد که حالا چیزهای زیادی از انقلاب اسلامی آموخته بود عوض شد. ابراهیم حالا شده بود «شیخ ابرهیم زکزاکی». به راهانداختن راهپیمائی روز قدس، تشکیل موسسههای خیریه برای رسیدگی به نیازمندان، اکرام فرزندان شهدا و انجام خدمات عمرانی و اجتماعی و تبلیغات دینی از جمله فعالیتهای او بود.
شیخ زکزاکی فعالیت خود را در نیجریه از سال 1980 با قوت شروع شروع کرد. ابتدای راه، مسلمانان نیجریه همگی اهل تسنن و از مذهب مالکی بودند و او خود نخستین شیعه کشورش بود. امروز و در ابتدای قرن بیستم شیخ بیش از 12 میلیون طرفدار شیعه دارد که حالا جنبش اسلامی نیجریه را حمایت میکنند.
دادگاه عالی نیجریه بارها شیخ و همسرش را محکوم و به زندان انداخته است، با این وجود روز به روز به مقاومت شیعیان نیجریه افزوده میشود. روزی ابراهیم در حیرت انقلاب اسلامی به فکر رفته بود و این فکر باعث شده بود جمعیتی را در نیجریه تشکیل دهد که حالا وسعت یافتن هر روزه آن، به کابوسی برای قدرتهای منطقه تبدیل شده است.