انقلاب برای نان
باید عوامل زیادی دست به دست هم بدهند تا ملتی بخواهد در برابر حکومت وقت بایستد، دست به آشوب و شورش بزند و حتی ایدئولوژی و مکتب فکریاش را عوض کند. استبداد 300 ساله خاندان رومانف روسیه تزاری و نارضایتی همیشگی دهقانان و کارگران از نحوه تعامل حکومت با آنها، باعث شد تا روسیه در وضعیت بحران قرار بگیرد و حتی دولتها و قدرتهای بزرگ جهان، شکست خاندان تزار را پیشبینی نمایند.
شکست نظامی سخت از آلمان و ژاپن در جنگ جهانی دوم، ناتوانی ارتش از سرکوب مردم و دهقانان و شد سریع طبقه کارگری از طرف دیگر همراه با گسترش تفکر مارسیستی موجب شد تا انقلاب روسیه در سال 1917 میلادی محقق شود و ساختارهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی روسیه را متحول سازد.
نفوذ خاندان تزار و همسران او در امور کشور و دخالت آنها، مردم را به شدت خسته کرده بود به طوری که حکومت توان مقابله با خشم مردم را نداشت. در چنین شرایطی متحدین روسیه مثل آمریکا و انگلیس فرسخها از روسیه فاصله داشتند و نمیتوانستند حمایت مستقیمی از روسیه تزاری داشته باشند. حالا دیگر هیچ چیز نمیتوانست جلوی طوفان انقلاب را بگیرد.
اما چه شد این انقلاب پُرتب و تاب، نتوانست بیشتر از 80 سال دوام بیاورد؟ پاسخ این سوال را بایست در عوامل شکلدهنده انقلاب روسیه و بازیگران آن جستجو کنیم. شاید بهترین تحلیل را در این رابطه بتوانیم در بیانات مقام معظم رهبری در مقایسه انقلابها ببینیم. در تحلیل مقام معظم رهبری نکات زیر دیده میشود:
اول آنکه، انقلاب روسیه مثل خیلی از انقلابهای بزرگ جهان، تنها به خاطر یک عامل شکل گرفت. در روسیه «نان» و ایجاد شرایط بهتر اقتصادی، عامل اصلی شوروش دهقانان بود. «انقلاب اکتبر روسیه که در سال ۱۹۱۷ پیدا شد، به خاطر قطع شدن نان در شهرهای اصلی آن روز مثلاً مسکو بود. اگر مردم آن روز نان داشتند، همین نان معمولی، آن انقلاب پیش نمیآمد».14 / 3/ 78
دوم آنکه انقلاب روسیه خیلی زودتر از آنچه به نظر میرسید، دچار انحراف شد. اگرچه دهقانان و کارگران از حکومت تزاری ناراضی بودند و به شیوه حکومت خاندان تزاری نقد داشتند، اما بعد از انقلاب، تنها این صاحبان قدرت بودند که عوض شدند، اما قصر خاندان تزاری و شیوه حکومت همچنان برقرار ماند:
«انقلاب شوروی خیلی زودتر از پانزده سال دچار انحراف شد. انقلابی که به کمک تودهی مردم روی کار آمده بود، تبدیل شد به دیکتاتورىِ استالینی که سالهای متمادی ادامه داشت و بعد به اعقاب استالین به ارث رسید. مردم در آن کشور بزرگ، حتّی کمترین اختیاری برای بخش مهمی از زندگی شخصىی خودشان نداشتند؛ چه برسد در زمینههای اجتماعی و سیاسی و حکومتی و مملکتی».19 / 11 / 83
سوم آنکه انقلاب شوروی از یک رهبری دینی برخوردار نبود و رهبر اتحاد جماهیر شوروی یعنی استالین همان شیوههای سابق را دنبال میکرد:
«این دیکتاتوری، با حفظ مبانی انقلاب نبوده؛ یعنی استالین، یک تزار واقعی بود. فقط از خانوادهی رُمانف نبود، فرد دیگری بود؛ اما یک تزار و یک پادشاه مطلق بود! من گمان نمیکنم هیچ پادشاهی که در قصر «کرملین» حکومت کرده بود، به قدر استالین پادشاهی کرده باشد! چون او هم در همان قصر و با همان تشریفات و همان امکانات و همان زندگی و اینها بود. استالین، تنها چیزی که از انقلاب حفظ کرد، آن نیم تنهیی بود که تا آخر عمرش به شکل یک فرم میپوشیدند که تا بالا دکمه میخورد! آن را هم به مُجردی که مُرد، اعقابش – همان چند نفری که بودند – کنار گذاشتند و هیچ چیز دیگر نماند؛ تمام شد!»
همه این شواهد نشان میدهد، انقلاب فقط یک شورش نیست و تنها در اعتراض مردم و یا حتی عوض شدن حکومت خلاصه نمیشود. انقلابی ماندگار است که نه تنها از تفکری قوی برخوردار باشد بلکه بعد از انقلاب نیز بر تفکر خود باقی بماند. انقلاب روسیه اگرچه از ایدئولوژی جدیدی به نام کمونیسم برخوردار بود اما نتوانست پای وعدههایش برای مردم شوروی بماند.
منابع
1.کاظمی، علی. بررسی تطبیقی انقلاب اسلامی با انقلابهای بزرگ دنیا، فصلنامه پژوهشی مطالعات انقلاب اسلامی، سال ششم، شماره 18
2.بیانات در دیدار شرکتکنندگان در همایش آسیبشناسی انقلاب؛ 15 / 12/ 1377