وعدههایی که محقق نشد
«شما نمیتوانید یک شبه همه چیز را عوض کنید». این جمله، نقدی بود که منتقدان روشنفکری مارکسیسم، به رهبران انقلاب شوروی میزدند و میپرسیدند بلشویکها که دارند به سرعت همه آثار فئودالیسم را در روسیه از بین میبرند، خواهند توانست آن دنیای برابری را که دارند برای همه ترسیم میکنند، بسازند؟
حکومت کمونیستی شوروی به رهبری لنین آمده بود و از امتیازات جدیدی مثل آموزش همگانی، کشاورزی اشتراکی و رد مالکیت خصوصی سخن میگفت، دنیایی که در آن هیچ فاصلهای نیست و طبقهای وجود ندارد و تمام اعضای جامعه در همه چیز باهم شریک هستند.
حالا کسانی که قدرت را در دست گرفته بودند باید آن آرمانها و شعارها را محقق میکردند اما بیصبری در شنیدن نظر منتقدان، باعث شد همه چیز طور دیگری پیش برود. حکومت استالین برای خود گروهی از نخبگان تشکیل داد که قرار بود به عنوان بدل به ایفای نقش روشنفکران مارکسیستی بپردازند.
استالین برخلاف لنین، به اجرای قوانین سخت و خشن پرداخت و هرگونه قوانین دموکراتیک و حقوق مدنی را رد کرد. در دوره استالین از مالکیت خصوصی در حوزه زمین و غذا خبری نبود. برای همین، رهبری 19 ساله استالین یکی از سیاهترین و خشنترین دوران در روسیه بعد از انقلاب اکتبر 1917 به شمار رفته است.
رویگردانی استالین از سیاستهای آرمانی لنین اولین رهبر شوروی و اقدامات سرسختانه او، باعث شد رهبران بعدی شوروی هیچگاه نتوانند آن وعدههای اولیه را محقق کنند. هزینههای بالای اقدامات نظامی در دوره خروشچف، برداشتن آزادیهای سیاسی و ممنوعیت نقد استالین و شکست در افغانستان در دوره برژنف، و کاهش قیمت نفت و عقبنشینی فرهنگی در مقابل آمریکا در دوره گورباچف باعث شد اتحاد جماهیر شوروی بعد از 71 سال شکست خود را رقم بزند.
آمارهای جهانی نشان میدهد بعد از فروپاشی شوروی، خیلی از مردم این کشور دوست دارند به گذشته بازگردند و آن جامعه اشتراکی قبل را داشته باشند اما واقعیت آن است که باقی نماندن انقلابیون بر اندیشه اولیه مارکسیستی، تعارض فکری در اجرای سیاستهای سیاسی و اقتصادی، ایجاد جامعه سخت و خشن و افراط در منضبط کردن جامعه اشتراکی مردم را به ستوه آورد و نتوانست هرگز در تحقق آنچه وعده داده شده بود، به واقعیت نزدیک شود.
چین، کوبا، لائوس، کره شمالی، ویتنام، پنج کشوری هستند که حتی بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی حاکمیت کمونیستی را برای اداره کشور خود پذیرفته و بر آن باقی ماندهاند، اما اندک رجوع به وضعیت سیاسی اجتماعی آنها نشان میدهد که این کشورها اگرچه حاکمیت کمونیستی دارند اما اکثر آنها اصول کمونیستی و سوسیالیستی را دنبال نمیکنند و به اقتصاد آزاد جهانی پیوستهاند.
مرزهای اتحاد جماهیر شوروی خیلی وقت است که از بین رفته و امروز حتی متحدان آن و کسانی که به نوعی از الگوی کمونیستی الهام گرفتهاند، در عمل بدان وفادار نیستند و هیچکدام در قانون اساسی خود، قدرت کامل را در دست ندارند.