ثروتمندی همیشه گرسنه
وقتی مغولها پیشروی خود را به سوی کشورهای آسیای شرقی شروع کردند، هیچ سرزمینی نبود که از هجوم آنها در امان بماند. تنها کشوری که در امان ماند، شبه جزیره پهناور هند بود که مغولها فقط تا مرزهایش آمدند اما هرگز به آن وارد نشدند. از این رو مسلمانانی که از سر راه مغولها میگریختند، هند را منطقه امنی برای خود یافتند و به آن سرازیر شدند.
بیشتر مسلمانانی که به هند آمدند، از افغانستان و ایران راهی شده بودند، از این رو وقتی اسلام وارد شبه جزیره هند شد، هم از نوع ایرانیاش وارد شد، هم با خود سوغاتی پربرکت آورد. آن سوغات زبان فارسی بود که باعث پیوند رابطه ایران و هند و شکلگیری تمدن فرهنگی مسلمانان در خاک هند شد.
از قرن دوازدهم تا قرن هجدهم، مسلمانان حکومتی قدرتمند در هند شکل دادند که به «گورکانیان» مشهور است. حاکمانی که قدرت و نفوذشان از عثمانیان و صفویان بیشتر بود و توانستند هند را به درجه بالایی از رشد و پیشرفت در امور مختلف برسانند. در این دوره، جمعیت، صنعت، کیفیت شهرنشینی و تجارت هند در اوج بود و هند توانست عهدهدار یک چهارم صادرات جهان شود.
از میانه قرن پانزدهم، ورق برای هند برگشت. گرانی فلفل، اروپائیان به ویژه انگلیس را به سمت شرق کشاند تا از هند و آبهای اطراف آن منابع خود را تامین کنند. هند از آنچه آنها فکر میکردند ثروتمندتر بود. وقتی اولین کشتیهای اروپایی در سواحل هند پهلو گرفتند، هیچکس تصورش را نمیکرد این مهمانان ناخوانده آمدهاند تا همه چیز هند را از آن خود کنند. آنها بهترین راه را انتخاب کرده بودند، بنادر تنها جایی بود که شاهان گورکانی به آن اهمیتی نمیدادند.
وقتی انگلیسیها از راه رسیدند، دو مانع در مقابل آنها خودنمایی میکرد. مانع کوچکتر پرتغالیها بودند که در تجارت رقیب انگلیس محسوب میشدند. مانع بزرگتر مسلمانان فارسی زبان بودند که 600 سال تمام بر هند و فرهنگ آن حکمرانی کرده بودند. حالا انگلیس باید این موانع را از سر راه خود برمیداشت اما چگونه؟
سال 1660 ملکه انگلیس با تاسیس کمپانی شرقی در هند موافقت کرد تا نهادی ویژه پیگیر تجارت منابع طبیعی هند شود. دو دهه بعد، کمپانی هند شرقی توانسته بود غول مالی بزرگ اروپا شود. تجارتی آهسته که آرام آرام منابع هند را در تسلط بیگانگان قرار داد. حالا وقتش رسیده بود ضربه نهایی به حاکمان مسلمان هند وارد شود.
«سر توماس رو» سفیر جیمز اول پادشاه انگلیس مامور شد تا با جهانگیر گورکانی ملاقات کند و پیمان تجاری ویژهای را با او امضا نماید. جهانگیر گورکانی که در اوج قدرت بود و شناختی از استعمار اروپائیان نداشت و دلش میخواست از مزاحمتهای پرتغالیها خلاص شود، با روی باز این درخواست را پذیرفت. او انگلیسیها را دوستان خود خواند و اجازه داد «هرچه میخواهند بخرند و بفروشند».
در اواسط سال 1700 میلادی انگلیسها دیگر دوستان مهربان گورکانیها نبودند. آنها تمام مسیرهای تجاری مهم هند را به دست گرفته بودند. همه چیز را ارزان میخریدند اما گران میفروختند و مالیات سنگین میگرفتند. وقتی گورکانیان به نهایت ضعف رسیدند، تصرف سرزمین هند آغاز شد و گورکانیان از حاکمیت هند حذف شدند.
سال 1857 آخرین مخالفان انگلیسیها سرکوب شدند و خاک هند به طور رسمی به مستعمرات انگلیس الحاق شد. از این تاریخ تا پایان استعمار انگلیس و استقلال ملی هند در سال 1947، انگلیسیها یادگارهای زیادی را برای هندوها به جا گذاشتند و هند را از یک کشور موثر و مستقل بینالمللی به کشوری وابسته و ضعیف تبدیل کردند.
مرگ، فقر، قحطی و قربانی شدن 4 میلیون هندی، نابودی کشاورزی بومی، نابودی زبان فارسی، رسمی شدن زبان انگلیسی، اختلاقات قومی و قبیلهای به ویژه میان هندوها و مسلمانان و دو تکه شدن جزیره به هندوستان و پاکستان از مهمترین میراث استعمار انگلیس در خاک هند است. داستان پُرعبرت کشوری که همه آن را ثروتمند و سرشار از منابع مهم میدانند اما از خود میپرسند چرا این ثروتمند همیشه گرسنه است؟