کارخانه بزرگ دنیا
فروپاشی کمونیسم در سال 1991 میلادی، دوران تازهای برای غربیهای بویژه آمریکا محسوب میشد تا برنامههای خود را به کشورهای جهان، بویژه کشورهای کمونیستی القاء کنند. در حالی که نظام کمونیستی و سوسیالیستی نتوانسته بود آن اقتصاد شکوهمندی را که وعده میداد محقق نماید، حالا نظام سرمایهداری، اقتصاد آزاد خود را به رخ جهان میکشید.
درحالی که بسیاری از کارشناسان اقتصادی توصیه میکردند درهای اقتصادی خود را به روی جهان بگشایید، چین تنها کشوری بود که در این کشاکش، راه میانهای را انتخاب کرد و یکباره به اقتصاد آزاد جهان، آن گونه که صندوق بینالمللی پول و دیگر نهادهای اقتصادی توصیه میکردند، تن نداد.
از سال 1949، برنامه اقتصادی چین با عنوان «توسعه اقتصاد سوسیالیستی مبتنی بر خوداتکایی» معرفی شد. حذف تدریجی کشاورزی اشتراکی، آزادسازی تدریجی قیمتها، مرکزیتزدایی مالی، افزایش استقلال اقتصادی ایالتها و بسط سیستم خصوصی و گشایش تجارت خارجی از محورهای مهم این اصلاحات بود. اما چین چگونه کارخانه بزرگ دنیا شد؟
اول اینکه چین به صورت همهجانبه، تحولات اقتصادی جهان را زیر نظر داشت و متناسب با این تحولات، از امکانات ملی و منطقهای و بینالمللی خود برای توسعه اقتصادی بهره میگرفت. یعنی وضعیت موجود خود را به خوبی شناخته، آنگاه تلاش میکرد از امکانات خود برای رسیدن به وضعیت مطلوب بهره بگیرد.
دوم، چین اقتصاد بومی خود را به فناوری مجهز گرداند. ایجاد دهها منطقه اقتصادی ویژه، بستری بود تا بواسطه آن فنون اقتصادی به صاحبان سرمایه انتقال یابد و تولید بر فناوری مبتنی گردد.
سوم، اگر چه همه معتقدند چین همه درهای خود را به روی همسایگان و کشورهای مختلف خود باز کرده است، اما این گشایش بدون مقدمه و ناگهانی نبوده است. چین وقتی درهای خود را به روی جهان باز کرد که به رشد اقتصادی خوبی رسیده بود، مذاکرات ده سالهای را با نهادهای بینالمللی انجام داده بود و میتوانست کالای باکیفیت با تعداد بالا و قیمت مناسب روانه بازارهای جهانی کند.
چهارم، چین بازآفرینی اقتصادی خود را به صورت تدریجی دنبال کرد و زیر بار هیچکدام از اصول پیشساخته نهادهای بینالمللی نرفت. به جای اینکه طبق نسخههای غربی، کشاورزی سنتی و بومیاش را متوقف کند، آن را با فناوری همراه کرد و کشاورزی خود را صنعتی نمود.
پنجم، چین حتی وقتی که به جایگاه بالای اقتصادی رسید، عجله نکرد. برای ورود سرمایهگذاری خارجی، ابتدا آنها را به سوی چهار منطقه ویژه اقتصادی راهنمایی کرد و سپس 14 شهر ساحلی را میزبان آن قرار داد. وقتی تجربیات و ملاحظات سرمایهگذاری خارجی به دست آمد، آنگاه چین درهای خود را به طور کامل بر سرمایه خارجی گشود.
چین نه مثل کمونیستها که میخواستند اقتصاد خود را دو ساله متحول کنند عجله کرد، و نه به غربیها که نسخههایشان در نهایت به نفع خودشان تمام میشد، تکیه کرد، بلکه بیشتر از دو دهه صبر کرد تا بالاخره توانست به دومین اقتصاد بزرگ جهان تبدیل شود. وقتی مردم چین به متن اقتصاد کشورشان، یعنی تولید وارد شدند و کارگاههای بزرگ و کوچک تولیدی راه افتاد، چین کارخانه بزرگ دنیا شد.