هفده روز تا خودکفایی موشکی
سه سال از جنگ ایران و عراق میگذشت. بیشتر از خط مقدم، این آتش بمباران هوایی دشمن بود که مسئولین را نگران میکرد. جنگندههای عراق به قصد بمباران شهرها از مرز رد میشدند و بر سر مردم آتش میریختند. آتش خط مقدم را میشد کنترل کرد اما برای موشک باران شدن شهرها، هیچ عامل بازدارندهای نبود.
موشک، آن هم موشکهای 11 متری اسکاد-بی ساخت شوروی با برد تحریب 10 متر بود که به هر جا اصابت میکرد، چیزی برای بازماندگان باقی نمیگذاشت. مسئولین میخواستند این غول آهنی را برای همیشه از آسمان ایران حذف کنند. دغدغهای که مردم با شعار «موشک جواب موشک» آن را فریاد میکردند. مشکل اینجا بود که همه کشورها پشت سر صدام ایستاده بودند و ایران را در خرید ریز تا درشت تجهیزات نظامی تحریم کرده بودند. در این بین تنها دو کشور سوریه و لیبی بودند که کمکهای پیدا و پنهانی به ایران داشتند. برای همین ایران به فکر افتاد که موشک را از این دو کشور تهیه کند.
سوریه در آتشبس با شوروی بود برای همین نمیتوانست به راحتی به ایران کمک کند اما قبول کرد که به نیروهای ایرانی آموزش بدهد. جوانانی که برای آموزش پرتاب موشک به سوریه رفته بودند، توانستند آموزش یک ساله را در سه ماه، آن هم با 13 نیرو بگذرانند. تعداد نیرو و مدت زمانی که افسران سوری در ابتدا موفق بودنِ دوره را با آن مقدار غیر ممکن میدانستند اما در نهایت و در طول مدت دوره به هوش و سختکوشی جوانان ایرانی پی بردند.
کشور لیبی تحت شرایطی پذیرفت تا 30 موشک به ایران ارسال کند و در ایران هم مسئولیت پرتاب را خود به عهده داشته باشد. از همان ابتدای کار شرط شد که هیچ ایرانی در لحظه پرتاب و کار با تجهیزات نباید کنار دست افسر لیبی باشد. شهید طهرانیمقدم که فرمانده رزمندگان ایرانی را به عهده داشت دستور داد تا رزمندهها به عنوان خدمتکار کنار دست لیبیاییها بمانند.
این شرایط خیلی دوام نیاورد. بعد از چند پرتاب اول، لیبیاییها شروع به بهانهگیری کردند. دیگر هیچ پرتابی انجام نمیشد. بعد از خروج لیبیاییها، به اصرار شهید طهرانیمقدم، مسئولین راضی شدند تا رزمندگان ایرانی پایِ کار پدافند موشکی بمانند و خودشان کار را به دست بگیرند. اما توافقات پشت پرده لیباییها با عراقیها وقتی روشن شد که رزمندگان ایرانی به سراغ تجهیزات رفتند.
از همه تجهیزات موشکی، قطعههایی معیوب به جا مانده بود. لیبیاییها تجهیزاتشان را گذاشته بودند و رفته بودند اما خیلی از قطعات سر جای خودش نبود و یا مفقود شده بود. رزمندگان ایرانی متوقف نشدند و قطعات را یک به یک تعمیر کردند. بیآنکه دل و روده موشک بیرون ریخته شود، همه چیز کمکم تعمیر و یا از شوروی نمونه جدید آن آورده شد.
تیم ایرانی 17 شبانهروز با همت و تلاش بیوقفه کار را ادامه داد تا تمامی خرابکاری لیبیها برطرف شد. گاهی یأس به آشیانه مردان موشکی سر میزد، اما توان مقابله با توکل و مجاهدت جوان ایرانی را نداشت. روز 21 دیماه 65، اولین موشک برای پرتاب آماده شد و توانست بر هدف حساس ستاد فرماندهی نیروی هوایی عراق اصابت کند.
صدام قسم خورده بود که هیچ وقت موشکی از ایران به خاک کشورش اصابت نخواهد کرد اما وقتی رادیو بیبیسی خبر را اعلام کرد همه عراق، بلکه جهان در بهت و حیرت فرو رفتند و این دروازهای بود برای آغاز خودکفایی صنعت موشکی ایران که ستونهایش توسط جوانان مومن و مبتکر ایرانی برپا شد.
منابع
عالمی، فاطمه و محمدحسین بارونقی، کتاب هفدهمین روز؛ روایتی متفاوت از خودکفایی صنعت موشکی ایران